افلاطون، پایدیا و مدرنیته
تالیف: محمد ضیمران
چاپ اول ۱۳۹۰ / نشر نقش جهان مهر / قیمت: ۱۲۰۰۰ تومان

دکتر محمد ضیمران در مجموع پژوهشها و گزارشهای خود که به تازگی با عنوان «افلاطون، پایدیا و مدرنیته» از سوی نشر نقش جهان منتشر شده به ارتباط اندیشهی افلاطون با دنیای مدرن میپردازد و درصدد آن است تا به تبیین مرزهای فعلیت کار فکری این فیلسوف جریانساز با دنیای کنونی بپردازد. وی تحلیل سیر اندیشهی یونان کهن را با درآمدی بر آرای فلسفههای معاصر (فلسفه قاره) دنبال کرده و آرای فیلسوفانی همچون هگل، نیچه، هایدگر، لویناس، گادامر، فوکو را بر نظرگاه فلسفه افلاطون دنبال کرده است.
ضیمران در این مجموعه کوشیده تا با طرح تفسیرهایی جدید در قلمرو فلسفهی افلاطون و تعامل و تقابل آنها با پایدیاهای ۱ یونان کهن به سراغ نظریات و تئوریهای مدون فیلسوفان مدرن برود تا ارتباط میان سنت افلاطونی و سنت مدرنیته را بازیابد. از این رو در آغاز به چگونگی به بار نشستن و نحوهی پیدایش فلسفه یونان پرداخته و سپس نقش و جایگاه افلاطون را در پایدیا به صورت مجمل بررسی کرده است. اما نقطه عطف این کتاب، انتخاب فیلسوفانی از فلسفه جدید است که دغدغه و چالشهای فلسفی خود را در دنیای مدرن بر سنت فلسفی یونان و به خصوص افلاطون دنبال کردهاند. درواقع آنان در پی چیستی فلسفه بر خاستگاه آن یعنی فلسفهی یونان و منحصرا افلاطون بودند. لازم به ذکر است که نگارنده علت به کارگیری تعبیر مدرنیته بر عنوان این کتاب را تنها به اشارهای معطوف میدارد که درپی تبیین خاستگاه فلسفی این مقوله در متن اندیشههای فلاسفه یونان و افلاطون است.
علت انتخاب فلاسفهی مذکور چالشهای تازهای است که آنها در قرائتهای خود از فلسفه افلاطون ابراز داشتهاند. لذا کاملا مشهود است که نگارنده به هیچ روی تنها درپی پرداختی کلاسیک بر نظریات افلاطون نیست. از این رو انگیزهی اصلی نویسنده از جمعآوری، نگارش، ترجمه و گزارش چنین مجموعهای نخست تبیین اهمیت فلسفه افلاطون در اندیشه غرب بوده و سپس یافتن ارتباطی ناتمام میان آرای او و دنیای مدرنیته.
«افلاطون، پایدیا و مدرنیته» در نوزده فصل گردآوری شده که پانزده فصل نخست آن به بررسی پایدیا در فلسفه یونان و افلاطون پرداخته است. اما در فصول بعدی به ترتیب با درآمدی بر رویکرد هگل، نیچه، لویناس و فوکو بر فلسفه افلاطون و افلاطون گرایی، معادلات ارتباطی او را با سنت مدرنیته تبیین کرده است.
۱. پایدیا واژهای یونانی است که مترجمان فارسی زبان آن را «پرورش و تربیت انسانی» ترجمه کردهاند. با اینحال برگردان صحیح و دقیق این واژه به فارسی دشوار است. چراکه افزون بر این معنا، پارسلیوس (۱۴۹۴-۱۵۹۱) انسانانگار سوئیسی دوران رنسانس، ژاکوب بویمه (۱۵۷۵-۱۶۲۴) عارف آلمانی و لایب نیتس (۱۶۴۶-۱۷۱۶) فیلسوف بزرگ آلمانی نیز این واژه را در معنای «شکوفایی و پرورش توانمندیهای سازمند (ارگانیک)» استفاده کردهاند، اما واژهی پایدیا میراث یونان باستان و به ویژه رسالههای افلاطون و گزنفون و بعدها ارسطو است که در آتن عهد پریکلس و در دورهی حیات سقراط، پایدیا مهمترین مسئله و بحران یونانی است. سوفیستها که مدعی پایدیا بودند با آموزش ریاضیات، دستور زبان، موسیقی و... کوشیدند تا با آماده کردن روح جوانان و آموختن فن سخنوری، آنها را برای مشاغل دولتی مهیا کنند. سقراط با روش خاص خود سعی کرد تا نادانی همهی مدعیان پایدیا را برملا کند. وی برآن بود تا پایدیا و تربیت را بر بنیانی اخلاقی استوار کرده و با تمرکز راه تربیت انسان بر تربیت روح (نفس)، این امر را به واسطهی تحقق فضیلت بر روح آدمی ممکن کند. بدین روی فلسفهی افلاطون نیز از همین منظر با گره زدن پایدیا به دانش (دانش به مثابه نیکی) کلید خورد. بنابراین میتوان اذعان داشت که در نزد افلاطون پایدیای هر قوم میراثی از گذشتگان است که هر نسلی از آن میراث بهره میبرد تا خود را به انسان زیبا، کامل و آرمانی قوم خویش نزدیک کند. از این رو کل فلسفهی افلاطون را میتوان پایدیا دانست. با این تفاوت که اندیشهی فلسفی افلاطون از مرزهای زمان و مکان میگذرد و به جای نشان دادن انسان زیبا و آرمانی یونانی، مسیر رسیدن به خود انسان زیبا و آرمانی را نشان میدهد.